زرگر و همسر و فرزندانش در برنامه ماه عسل ۹۶

ساخت وبلاگ
اقای زرگر و همسرش در برنامه ماه عسل

زرگر و همسر و فرزندانش در برنامه ماه عسل ۹۶

در این پست و قسمت برای شما حضور زرگر و همسر و فرزندانش در برنامه ماه عسل ۹۶ میپردازیم که شما میتوانید در ادامه این بخش مشاهده نمایید و خلاصه گفتگو احسام علیخانی با مهمانان این برنامه را بخوانید و  این موضوع را دنبال کنید

اقای زرگر و همسرش در برنامه ماه عسل

اقای زرگر و همسرش در برنامه ماه عسل

برنامه ماه عسل ۹۶ قسمت هجدهم

در قسمت ۲۶ خرداد ماه ۹۶ برنامه ماه عسل احسان علیخانی ار آقای زرگر و همسر و فرزندانش در این برنامه دعوت نمود و مهمان روز گذشته ماه عسل بودند.

آقای زرگر در زمان جنگ مسئولیت تخریب مین‌های کار گذاشته شده در خط مقدم جبهه را بر عهده داشت که بعد از جنگ مناطق بسیاری را نیز پاکسازی کرده است

آقای زرگر در ابتدا درباره خانواده خود بیان کرد که در محله فلاح تهران زندگى می نمودیم و پنج برادر و دو خواهر بودیم، یکی از برادرهای من در عملیات بیت‌المقدس جانباز شد و دیگری در عملیات کردستان. یکی از برادرهایم به درجه  شهادت نائل شد

علیخانی مجری برنامه همچنین گفت که منطقه فلاح در تهران، منطقه عجيبی هست چند سال گذشته در سالگرد شهدا با يك عددی مواجه شدم كه گویای این نکته بود که این منطقه چند هزار نفر شهید دارد حتی می‌توانیم بگوییم آمار شهدای این نقطه تهران برابر با چند استان هست

وی همچنین گفت  در زمان انقلاب یک بار در مدرسه اعلامیه بین بچه‌ها پخش کردند و به دلیل بازیگوشی هایم فکر کردند کار من است و مرا دستگیر کردند و به کلانتری ۱۵ بردند. بعد از اینکه یک روز آنجا بودم مدیر مدرسه متوجه شد که کار من نیست، وساطتت نمود و من را ازاد کردند

همسرم در بهترین‌ محله ما زندگی می کرد، موردهای زیادی در ذهنم بود البته من چند خواستگاری رفته بودم. اما زمانی که به خواستگاری همسرم رفتم، جانباز شده بودم و شرایط اصلا خوب و مفیدی در من نبود

همسر آقای زرگر درباره این آشنایی گفت که آقای زرگر با برادرم آشنا بودند، از طریق برادرم خواستگاری کرده بودند اما من به دلیل اینکه بیشتر خواستگارها را رد می‌کردم برای این خواستگاری سه روز زمان نیاز داشتم و خواستم

وی افزود: آن موقع دست، گوش و پای آقای زرگر مشكل داشت، از لحاظ مالی هم به برادرم  گفته بودند كه  پول خانه هم ندارند. اما تأکید کرده بودند که در مورد مسائل زندگی هر چه را که اسلام گفته باشد، قبول دارد. همسرم پیش از ازدواج سه شرط هم برای من گذاشت و شرط‌ها این بود که امکان دارد یا شهید شود یا جانبازتر از وضعیت فعلی‌اش و یا به اسارت برسد و من با آگاهی کامل از این شرایط سه روز پس از خواستگاری به او جواب بله را گفتم

وی همچنین بیان کرد که ما بعد از انقلاب با جنگ تحمیلی مواجه شدیم و من می‌خواستم در آن شرایط دین خودم را ادا کنم. البته پس از این که به پیشنهاد ازدواج آقای زرگر جواب بله دادم موج زیادی از مخالفت‌ها در مقابل من قرار گرفت. آنها می‌گفتند الان ازدواج نکنم تا درسم تمام شود. حتی نه ماه طول کشید تا خانواده قبول کردند.

وی ادامه داد: پس از یک عروسی و خرید ساده ازدواج نمودیم که پس از ۲۸ روز  آقای زرگر به جبهه رقتند و بعد از چهار ماه به تهران برگشت. همان موقع شرایطی مهیا کرده بودند که رزمندگان می‌توانند خانواده خود را به اینجا بیاورند. بعد از یک سال با دخترم زهرا راهی منطقه دزفول شدیم تا همراه همسرم زندگی کنیم و انجا باشیم

در ادامه آقای زرگر درباره حال و هوای متفاوت زندگی جانبازان که در منطقه تخریب حضور داشتند و موج آنها را گرفته بود، صحبت کرد.

همچنین همسر وی درباره زندگی در دذفول بیان کرد که  ما در ساختمانی ساکن شدیم که دو خانواده در کنار هم زندگی می‌کردیم. اما خانواده دیگر، یک هفته بعد از آمدن ما نقل مکان کردند و ما تنها ماندیم

شرایط سختی بود، بعد از دو ماه تنهایی یک روز قرار شد با همسرم بیرون برویم. من زهرا را آماده کردم و منتظر بودم اما خبری از آمدن همسرم نشد تا ساعت یک  نیمه شب خبری نشد و من و زهرا تنها بودیم و مثل همیشه سکوت و تاریکی همه جا بود ما حق روشن کردن چراغ را نداشتیم. ناگهان صدایی از خیابان آمد و من فکر کردم شهر سقوط کرده هست. من همراه خودم اسلحه داشتم و همان زمان تمرین می‌کردم اگر عراقی‌ها وارد شوند چگونه از پشت به آنها حمله نمایم به این نتیجه رسیده بودم که خودم را بکشم اما توانایی کشتن فرزندم را نداشتم تا دست عراقی‌ها نيفتد. آن شب فقط ياد حضرتِ ابراهيم افتادم و مرتب راه می‌رفتم و گریه می‌ نمودم

وی افزود: بعد از اینکه نماز صبح خواندم دوباره منتظر بودم تا اینکه هفت صبح همسرم آمد. من باور نمی‌کردم و می‌گفتم بگو من خواب نیستم. البته آن روز برادرم با همسرش به خانه ما آمدند و من از دیدن آنها آن‌ قدر گریه می‌کردم که راننده‌ای که آنها را آورده بود، به حال و روز من گریه می نمود

در ادامه علیخانی پیرامون مجروح شدن آقای زرگر سوال پرسید و همسر او ادامه داد: بعد از دزفول ما به کرمانشاه رفتیم. بعد از مدتی وی در عملیاتی به جراحت شدیدی دچار شدند به طوری که همه فکر کرده بودند شهید شده اند. اما چند روزی در کما رفتند و من در آن یازده روز خبری از همسرم نداشتم و شرایط سختی داشتیم

در پایان برنامه «ماه عسل»، فرزندان زرگر در قاب تلویزیون حضور پیدا کردند و پیرامون فعالیت پدر خود در منطقه مین و پاکسازی آن مناطق صحبت نمودند

……………

زرگر و همسر و فرزندانش در برنامه ماه عسل ۹۶,قسمت ۱۸ برنامه ماه عسل ۹۶,اقای زرگر و همسرش ماه عسل,قسمت زرگر و همسرش برنامه ماه عسل

اختصاصی سایت میدانم

برچسب ها:اقای زرگر و همسرش ماه عسل برنامه ماه عسل 96 زرگر و همسر و فرزندانش در برنامه ماه عسل 96 قسمت 18 برنامه ماه عسل 96 قسمت زرگر و همسرش برنامه ماه عسل

بازتاب از سایت

میدانم...
ما را در سایت میدانم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عباس midanam بازدید : 247 تاريخ : شنبه 27 خرداد 1396 ساعت: 18:58